چه میتواند جای عدالت را بگیرد؟ اصلا به خاطر همین عدالت است که تا حالا فقط بابا نوشته و خبری از مامان نیست. یک نفر باید به سحر برسد و بزرگش کند و یک نفر هم کمرش زیر بار سنگین مسئولیت این وبلاگ خم شود. فقط نمیدانم چرا خود سحر متوجه نیست که باید عدالت را رعایت کند. اصلا بابا را تحویل نمیگیرد. انگار نه انگار. در عوض تا کنار مامانش میرود آرام میشود. حالا بیا و برای بچه وبلاگ بنویس، این بچه ها که قدر نمیدانند.
* خوابیده بود. بالای سرش نشسته بودم و نگاهش میکردم. در خواب میخندید. واقعا این خنده است؟ به چی می خندند؟
* خوابیده بود. بالای سرش نشسته بودم و نگاهش میکردم. در خواب میخندید. واقعا این خنده است؟ به چی می خندند؟
1 comment:
مبارک باشه. دیدی بالاخره راهشو پیدا کردی و وبلاگ نویس موندی!! سلام برسون و تبریک بگو. ضمنا کم کم داره آخرین حجتهای پدر نشدن هم از دست میره. چه میشه کرد، جبر زمان است دیگر
Post a Comment