Saturday, December 19, 2009

رویا ، بازی و اطلاع ثانوی


مدتی است که متوجه شده‌ایم خواب می‌بیند. در خواب گاهی اعتراض می‌کند و گاهی احتمالن می‌ترسد. شاید خواب می‌بیند که تنهاست چون تا صدای مامانش را می‌شنود آرام می‌شود.


*

جز بازی‌های گفت و گویی مثل عمو زنجیرباف که خیلی دوست دارد، یک بازی اختصاصی مبتنی بر دیالوگ هم داریم که این جوری است

سحر: خولا می‌خوام --- خولا همان شکلات است
بابا/ مامان: خولا می‌خرم برات.
سحر: پسته می‌خوام
پسته می‌خرم برات.
بروباپوف می‌خوام
بروباپوف می‌خرم برات
بررردودود باگا بوتو می‌خوام
 بروو دو باگاگا بوتو می‌خرم برات

به این ترتیب سحر هی کلمات عجیب و غریب درست می‌کند و می‌خواهد و ما باید همان را تکرار کنیم و وعده‌ی خریدش را بدهیم. البته شکلات و پسته معمولن ترجیع‌بند این بازی است که هر از گاهی ما را به دنیای چیزهای واقعی باز می‌گرداند. اگر هم به جای می‌خرم برات چیز دیگری بگوییم قبول نیست.



*اطلاع ثانوی



وضع غذا خوردنش خیلی بهتر شده و مدتی است که سرما هم نخورده لذا اعصاب مصاب ما مدتی است که برقرار شده است.