Tuesday, March 11, 2008



از خواب بعد از ظهر بیدار شده. کش و قوس می آمد که بابا را دید.


روزها باید در هال خانه بخوابد که جلوی چشم مادرش باشد.

3 comments:

Anonymous said...

وای چقدر بزرگ شده و خوشگل تر :).ماشالا هزار ماشالا.به خدا به تخته هم زدم;)

Anonymous said...

سلام
حالا دیگه ماشالا اونقدر بزرگ شده که بشه لپشو نیشگون گرفت! سلام برسانید
مانی

Anonymous said...

سحر خانوم عیدت مبارک:).سال خوبی داشته باشی کوچولوی عزیز