Thursday, July 11, 2013

بالن پینوکیو

دروغ هم می‌گوید. مخفی کاری هم می‌کند و عجیب است چون ما برای خراب کاری‌ها دعوایش نمی‌کنیم.
گریه‌کنان آمد. از انگشت‌اش خون می‌آمد. برایش چسب زخم می‌زدم و پرسیدم چی شد؟ گفت دستش به کابینت آشپزخانه خورده. چیزی نگفتم.
کمی بعد آمد که: کمک کن این لیوانه رو سوراخ کنم.
می‌خواست بالن درست کند. برای درست کردن سبد  بالن می‌خواست دور یک لیوان کاغذی را با سوزن  سوراخ کند.
گفتم: پس دستت این جوری زخم شد!
-          چی؟
-          دستت!
-          زود باش دیگه. باید بالن درست کنیم.

No comments: