Saturday, August 8, 2009

داستان اسباب بازی ها















در زندگی‌مان کسی دوست‌تر است، جایی خوش‌تر است، چیزی پسندیده‌تر است. ظاهرن این علاقه‌ها خیلی زود ایجاد می‌شوند. سحر تا حالا که از نظر انتخاب «آدم بهتر» مشکلی نداشته. مامان‌اش را به هر کسی در عالم ترجیح می‌دهد و از این نظر انتخاب سختی ندارد. اسباب‌بازی‌های محبوبش ولی دائما تغییر می‌کنند.

اولین اسباب‌بازی محبوب سحر یک توپ سرخ و سفید کوچک بود. جنس‌اش چرم مصنوعی است و داخلش احتمالا با ابر پر شده. گازش می‌گرفت و گاهی پرتش می‌کرد. در خواب و بیداری از این توپ جدا نمی‌شد.

پس از آن سر و کله‌ی یک شیطانک سرخ شاخ‌دار گاو سیما پیدا شد. توی شیطانک را با دانه‌های

یونیلیت پر کرده‌اند. مامان سحر در انتخاب بین دو عروسک مردد بود و سحر که تازه راه افتاده بود از راه رسید و به تردید مامان پایان داد و زود این شیطان سرخ را برداشت. این شیطانک مدت‌ها محبوب‌ترین اسباب‌بازی سحر بود . همان وقت‌هایی بود که دندان‌هایش هم یکی یکی در می‌آمدند و شاید برای همین دم این شیطان معمولا زیر دندانش بود.

نی‌نی نیست
شبی نی‌نی خانه مادر بزرگش جا مانده بود و آن شب تازه متوجه‌ی اهمیت نی‌نی شدیم از بس که راه رفت و تکرار کرد: نی‌نی نیست.
در میان تمام اسباب‌بازی‌ها البته که نی‌نی جایگاهی ویژه دارد. گاهی تمام خانه را دنبال نی‌نی می‌گردد و تا یکی از ما را ببینید دستش را بالا می آورد که :نی‌نی نیستش.
نی‌نی را خودش برداشت. کاملن انتخاب خودش بود. ما برایش یک عروسک زیباتر و با کیفیت‌تر در نظر گرفته بودیم اما خودش نی‌نی را از سبد عروسک های دوزاری دم مغازه برداشت و پس

نداد . بعد از آن هم نی‌نی را به هیچ کس نداد. روسری یا حوله را پهن می کند و نی‌نی را می خواباند و کلی بازی دیگر. یک عروسک کوچک پلاستیکی است. نی‌نی‌ها در واقع سه تا هستند. سه عروسک محبوب سحر که این یکی محبوب‌ترین‌شان است. یکی دیگرشان همان است که در پست کیمیا و سحر روی صندلی نشسته.

No comments: