Wednesday, December 31, 2008

خواستن و نخواستن


به تازگی کلمه‌ی جدیدی یاد گرفته است. می‌گوید: مخوام. با کسره‌ی خیلی کوتاه روی میم و تاکید روی خ
گاهی به طور کامل می‌گوید گاهی هم نصفه نیمه: خا/ مخا/ اخام و غیره
فعلا این «مخوام» دو معنی مخالف هم را دارد هم معنی می خواهم دارد هم معنی نمی خواهم. در هر دو معنی‌اش -خواستن یا نخواستن- هم موضوع کاملا جدی است و تقریبا امکان ندارد کوتاه بیاید.
*
شکلات را با سرعتی باور نکردنی از دست پسردایی دو ساله‌اش قاپید و فرار کرد و به گریه و داد و فریاد پسردایی وقعی نگذاشت و تمام توجه‌اش به طعم شکلات و فرار از دست رقبا و بزرگ‌ترها بود. فرار کردنش خنده‌دار و بامزه بود.
*
شب بود و تازه به ابتدای اتوبان کاشان رسیده بودیم که مامان سحر زنگ زد و با نگرانی و خستگی گفت سحر باز هم حال خوبی ندارد و تب کرده است. راننده که دوست بابای سحر بود و خودش هم یک دختر کوچولو دارد، تا ماجرا را فهمید اعلام کرد به زودی در خانه خواهیم بود. و ماشین ناگهان از جا کنده شد
صبح روز بعد وقتی اطلاعات جی‌پی‌اس را نگاه می‌کردم تازه فهمیدم شب گذشته بیشتر راه را با سرعتی در حدود 170 کیلومتر در ساعت آمده بودیم.
بابای سحر کاملا ترجیح می دهد دیگر با این دوستش ماموریت نرود.

No comments: