دخترمان بعضی شبها بهانه میگیرد. باید بغلش کنیم و راه برویم. تا بایستیم دوباره گریه میکند.
به مامانش میگفتم: عجیب است که حتما باید راه برویم. چند باری سعی کردم چراغها را خاموش کنم و بنشینم و تکانهای راه رفتن را شبیهسازی کنم، ولی باز متوجه شد و گریه کرد.
انگار به مامانش برخورد: فکر کردی بچهام خره؟
به مامانش میگفتم: عجیب است که حتما باید راه برویم. چند باری سعی کردم چراغها را خاموش کنم و بنشینم و تکانهای راه رفتن را شبیهسازی کنم، ولی باز متوجه شد و گریه کرد.
انگار به مامانش برخورد: فکر کردی بچهام خره؟
No comments:
Post a Comment