Friday, November 1, 2013

شرودینگر یه گربه داشت بالاخره؟





 نداشت؟ آیا چی؟  کاملن محرمانه سحر به عمو  سفارش یک هدیه را داد. تا مدتی هر دو طرف از افشای جزییات مذاکره  خودداری می‌کردند. حالا چند روز است بسته‌ی پستی رسیده و فقط می‌دانیم داخلش یک عروسک کیتی است. سحر بسته را باز نمی‌کند و خیلی هم مواظبت می‌کند کسی اتفاقی بازش نکند.
قابل درک است. کیتی اگر از بسته‌ی پستی بیرون بیاید می‌شود یک عروسک دیگر در کنار چند ده عروسک قبلی ولی تا وقتی در جعبه است یک راز است، یک هدیه‌ی باز نشده است یا یک انتظار خوش آیند. ظاهرن این چیزی است که این روزها سحر بیش‌تر از عروسک لازم دارد. 
فرزند آدم خیلی وقت‌ها کلمات مناسب را برای حرف زدن ندارد ولی جالب است که دقیقن می‌داند چه می‌خواهد؛ هر چه بزرگ‌تر می‌شود کلمات بیش‌تری یاد می‌گیرد در عوض کم‌تر می‌داند چه می‌خواهد و جهان بیش‌تر برایش تاس می‌ریزد.


No comments: