Sunday, October 4, 2009

لولو بیا






یه ربع گریه می کرد و بهانه می گرفت که چی؟


لولو نیست! لولو رفت!

همین است دیگر، کلمه‌ها را عوضی یاد می گیرد. به کفشدوزک ریزی که لابد لای میوه‌ها به خانه آمده  و در خوشبینانه ترین وضع جوجو است، می‌گوید لولو و خدا می‌داند بعدن چه جوری باید از لولو بترسد. اگر از لولو ها کسی این جا را می‌خواند، لطفن موضوع را پیگیری کند و خودش را نشان دهد.


1 comment:

نازی said...

البته این کفش-دوزک کوچولو در بین حشرات به "دراکولا" معروفه! اگه به تناسخ اعتقاد داشتید می-گفتم احتمالا سحر از زندگیهای قبلیش این رو یادشه
;p