انگار برای سحر ننگی بالاتر از نشسته غذا خوردن نیست. باید بیافتیم دنبالش و در حال دویدن کمی غذا در دهانش بگذاریم.
و دیگر این که فهمیده است در ورودی و خروجی خانهمان با درهای دیگر فرق میکند. پشت این در اتاق دیگری نیست؛ آزادی است و چمن و سبزه و خاک و مورچهها و بچهها و بازی و هوای تازه و نسیم بهار. میرود به همین در میچسبد و همانجا مینشیند و حتی با لولای در ور میرود. گاهی هم با مشت به در میزند یا داد و فریاد می کند. فهمیده است که این در به راحتی درهای دیگر خانهمان – از جمله در کمدهای ظرف و ظروف شکستنی- باز نمیشود. از ته سالن خانه اگر ببیند این در باز شده است، به سویش هجوم میآورد و دیر بجنبیم باید از دم راه پله و به زور مهارش کنیم. به خانه آوردنش هم که معلوم است. تنها راه مسالمت آمیز باز گرداندناش از پارک این است که خوابیده باشد.
و دیگر این که فهمیده است در ورودی و خروجی خانهمان با درهای دیگر فرق میکند. پشت این در اتاق دیگری نیست؛ آزادی است و چمن و سبزه و خاک و مورچهها و بچهها و بازی و هوای تازه و نسیم بهار. میرود به همین در میچسبد و همانجا مینشیند و حتی با لولای در ور میرود. گاهی هم با مشت به در میزند یا داد و فریاد می کند. فهمیده است که این در به راحتی درهای دیگر خانهمان – از جمله در کمدهای ظرف و ظروف شکستنی- باز نمیشود. از ته سالن خانه اگر ببیند این در باز شده است، به سویش هجوم میآورد و دیر بجنبیم باید از دم راه پله و به زور مهارش کنیم. به خانه آوردنش هم که معلوم است. تنها راه مسالمت آمیز باز گرداندناش از پارک این است که خوابیده باشد.
No comments:
Post a Comment