Saturday, January 12, 2013

تلوزیون



 زیادی تلوزیون نگاه می‌کند و یاد گرفته ریموت کنترل تلوزیون را هم پنهان کند. گاهی سر اخبار با هم کلنجار می‌رویم و روی حساب همین کشمکش‌ها تمام برنامه‌هایی که بابا نگاه می‌کند از نظر سحر اخبار است.
توی راه به شیشه‌ی جلوی ماشین اشاره کرد و گفت : بابا یعنی این تلوزیونه تو هم داری اخبار ماشینا رو می‌بینی.
بچه‌ای که شیشه‌ی جلوی ماشین را هم تلوزیون ببیند، قطعن زیادی تلوزیون نگاه می‌کند. منظورش از «اخبار ماشینا» برنامه‌ی تخت گاز بی‌بی‌سی بود.

Thursday, January 3, 2013

در خانه ی بابا بزرگ

مجید و نیلوفر نوه‌اند و سحر نتیجه!  بابا بزرگ از نسلی بود که بچه‌های زیادی داشتند و طیف بچه‌های‌شان دست کم سه نسل را در برمی‌گرفت!  آن‌ها  برای نوه‌های‌شان کلی خاله و دایی و عمو وعمه باقی می‌گذاشتند. عکس در خانه‌ی بابا بزرگ است که دیگر زنده نیست.
درست مثل خود ما در سال‌های خیلی گذشته، تا از این‌ها هم غافل می‌شدند، تشک‌ها و بالش‌های خانه‌ی  بابا بزرگ و مامان بزرگ  را به هم  زده بودند و مسابقه‌ی پرش از ارتفاع راه انداخته بودند. لذت ناب و کم‌یابی  دارد مشارکت با دیگر نوه‌ها در به هم زدن تشک‌های خانه‌ی بابا بزرگ و مامان بزرگ.