گل قاصدک تفاوت مهمی با
گلهای دیگر دارد. این گل، گل گلدان و تزیین باغچه نیست. هیچ گلفروشی این گل را
نمیفروشد و قرار نیست نظر پروانهها را
هم جلب کند. این گل، گل رفتن و خداحافظی است. باد بهار میوزد و قاصدکها را میبرد.
دست کم در زبان فارسی نام گمراه کنندهای روی این گل گذاشتهایم و این نام اشتباه،
شاعرانمان را هم به اشتباه انداخته که از گلی که طبیعیترین استعارهاش "نرم و بیصدا رفتن" است، بپرسند: چه
خبر؟! " از کجا از که خبر آوردی" و این حرفها.
*
از کنار زایندهرود دو قاصدک برای سحر چیدیم.
متوجه شدیم از وقتی گلها را دستش گرفته خیلی با احتیاط راه میرود. حس کرده بود
گل ناپایداری است ولی هنوز مواجههاش با این گل مثل گلهای دیگر بود. زیادی جدی و
نگران راه میرفت. هر بار که نسیمی میوزید اصرار میکرد زودتر برگردیم خانه.
معلوم بود برای خراب شدن گلاش ناراحت است و بر خلاف رویهی معمول به جای بازی
کردن، اصرار میکرد برگردیم خانه.
کسی باید به این دختر
حالی میکرد قاصدک را اشتباه گرفته. ایستادم و گفتم قاصدکهایش را فوت کند. مطمئن
نبود کار درستی است. اما بعد از یکی دو تا فوت، از لبخندش معلوم بود کمکم میفهمد
قاصدک چه جوری است. چند تا قاصدک دیگر هم پیدا کردیم و دو تایی فوتشان کردیم.
دوباره سرحال شد و برگشت سر بازی تعقیب کلاغها. هر بار هم که قاصدکی میدید دیگر
میدانست این گل سبک و نرم که به نسیمی میرود از آن گلهایی نیست که دوستان به هم
هدیه میدهند تا در عطر و رنگ و لطافتشان
نشانهای برای دوستیشان بیابند. مخصوصن از
آن گلهایی نیست که به ماشین عروس بچسبانند، این آخری خیلی خندهدار میشود.
باری یکی بود یکی نبود...
سحر عزیز!
روزی اگر رفته بودی یا رفته بودم یا اصلن اگر
روزی چارهای جز رفتن و گذشتن از دوست یا همنشینی نبود -و این روز برای همه میرسد-
و خداحافظی دشوار، سنگین و تلخ بود، بد نیست اگر پیدا شد، قاصدکی فوت کنی که
ببینی رفتن هم میتواند نرم و سبک اتفاق
بیافتد و این بد اخلاقیها
و بیتابیهای رایج ما شاید بیمعنی و نالازم است.
1 comment:
سلام
حرفها و نوشته هات پراز احساس و لطافت و زندگيه .
با اجازه لينكتون مي كنم . وكيلم ؟
Post a Comment