وقتی فهمید از این ترم کلاس پسرها و
دخترها جدا میشود، خوشحال شد. گفت پسرا خیلی اذیت میکنن، سر و صدا میکنن. رامتین
هم هی بچه ها رو میزد و میخواست صندلی منو بگیره.
فقط کمی بد شانسی آورد. امروز اولین روز
کلاس تمام دخترانهاش بود و کمی جا خورده بود. دخترهای هم کلاسی خیلی بزرگتر
بودند. فکر کرده بود کلاس را اشتباهی آمده و کمی گریه کرده بود.
چون پیش از این، هفت ترم مخصوص خردسالان
را گذرانده است طبق انتظار از همکلاسیهای بزرگسالش کلمههای بیشنری بلد است و
میخندید که : هی بلد نبودن من باید جواب می دادم.
حالا این ترم که هیچ ولی شاید ترم بعد
را ثبتناماش نکنیم بلکه یک کلاس از بچههای هم قد و قوارهاش تشکیل شود.
*
گاهی دوست دارم فکر کنم سحر سالها بعد
این یادداشتها را میخواند. لذا با این فرض، در پایان برای سحر آینده اضافه میکنم
که «تفکیک جنسیتی» یکی از ترکیبهای پرکاربرد این سالها بوده. به امید دیدار در
آینده!
No comments:
Post a Comment