به شوخی و جدی به گلفروش غر میزدم که: هیشکی حواسش به شماها نیست که چه قدر گل رو گرون کردین...گفت الان نرگس نوبره و یه کم گرونه...این وسط سحر یک شاخه میخک هم برداشت. گل فروش گفت: اینم تخفیف ما به خانوم گل!
در راه برگشت مثل پروین اعتصامی بین گلها مناظره گذاشته بود. نرگس به میخک چیزی میگفت و میخک جواب میداد. در جریان مناظره، میخک به نرگس گفت: تو چه قدر چشم داری! انگار چیزی فهمیده باشد برگشت طرف من که: ببین نرگس انگار چشم داره!...
چنین بود که در تاریخ بشر، استعارهی «چشم نرگس» یک بار دیگر کاملن مستقل کشف شد.
مصرع: نرگس ار لاف زد از شیوهی چشم تو مرنج!
No comments:
Post a Comment