دسته کلیدهای بزرگ و پر از کلید، بابای سحر را یاد دسته کلید داروغهی ناتینگهام می اندازد. همان زندانبان شرور کارتون رابینهود. کمکم کلیدهای بابا هم زیاد شدهاند و حالا بابای سحر هم برای خودش یک دسته کلید داروغهی ناتینگهام دارد. کلید کارگاه، کلید انبار، کلید آن یکی انبار، کلید اتاق، کلید یک اتاق دیگر، کلیدهای خانه و... آدم این جوری خودش را زندانی میکند و نمیفهمد.
دسته کلید بابا گم شد و پیدا نشد که نشد. قفلهای مهم باید تعویض میشدند تا مبادا کسی سو استفاده کند و... 15 روز بعد معلوم شد که دسته کلید گم نشده بود بلکه کسی پنهانش کرده بود.
مامان سحر اتفاقی متوجه شد که سحر دستش را کرده پشت یخچال و به این ترتیب یکی از مخفیگاههای سحر لو رفت! ما هنوز در حیرت بودیم که سحر باز دسته کلید را برداشت و توی ماشین لباسشویی انداخت و برگشت طرف ما و گفت: نیستش!
No comments:
Post a Comment