اولین اسباببازی محبوب سحر یک توپ سرخ و سفید کوچک بود. جنساش چرم مصنوعی است و داخلش احتمالا با ابر پر شده. گازش میگرفت و گاهی پرتش میکرد. در خواب و بیداری از این توپ جدا نمیشد.
پس از آن سر و کلهی یک شیطانک سرخ شاخدار گاو سیما پیدا شد. توی شیطانک را با دانههای
یونیلیت پر کردهاند. مامان سحر در انتخاب بین دو عروسک مردد بود و سحر که تازه راه افتاده بود از راه رسید و به تردید مامان پایان داد و زود این شیطان سرخ را برداشت. این شیطانک مدتها محبوبترین اسباببازی سحر بود . همان وقتهایی بود که دندانهایش هم یکی یکی در میآمدند و شاید برای همین دم این شیطان معمولا زیر دندانش بود.
نینی نیست
شبی نینی خانه مادر بزرگش جا مانده بود و آن شب تازه متوجهی اهمیت نینی شدیم از بس که راه رفت و تکرار کرد: نینی نیست.
در میان تمام اسباببازیها البته که نینی جایگاهی ویژه دارد. گاهی تمام خانه را دنبال نینی میگردد و تا یکی از ما را ببینید دستش را بالا می آورد که :نینی نیستش.
نینی را خودش برداشت. کاملن انتخاب خودش بود. ما برایش یک عروسک زیباتر و با کیفیتتر در نظر گرفته بودیم اما خودش نینی را از سبد عروسک های دوزاری دم مغازه برداشت و پس
No comments:
Post a Comment