هنوز که برنگشته. آخرین خبری که داریم این است که دیشب خانهی خاله را ترک کرده و به خانهی دایی علی محبوباش رفته و تا کنون هیچ نوع علایم دلتنگی برای پدر و مادر عزیزش نشان نداده است. بی وفا نمیکند لااقل کمی حفظ ظاهر کند.
دیروز صبح از خواب بیدار شده و رفته سراغ خاله که: خب! برنامهی امروز چیه؟
خندیدهاند و گفتهاند: میخوایم آش بپزیم.
* حسودی به سحر از برای آش و کشک خاله.
No comments:
Post a Comment