شهرداری کنار پل خواجو یک کشتی بازی درست کرده است. بین محوطههای بازی این یکی طرح ابتکاری و خیالانگیزی دارد. هنوز سحر شاید متوجهی طرح کشتی و امکاناتش نشود و کلاش را فقط یک سرسرهی دیگر ببیند و بیشتر مجذوب اردکها و لاکپشتها و اسبهای فنردار اطراف کشتی میشود. حتا اگر جزو طبقهی زحمتکش والدین هم نبودم باز به خاطر این اسباببازی قدردان شهرداریمان بودم بیشتر به خاطر پسربچهها که شیفتهی این کشتی میشوند و هنگام گرفتن سکاناش آن همه هیجانزده میشوند. راستش نگرانم که دخترها نتوانند این کشتی را در خیالشان شناور کنند، شاید هم آن روز که ما بودیم دختر بچههای کاپیتان نبودند. نگرانم که سحر نتواند این رودخانهی کمعمق و کوتاه را تا آبهای آزاد امتداد دهد و شبها خواب ببیند که با یک کشتی روی زایندهرود سفر میکند. نه این زاینده رود ، نه این روزگار.
1 comment:
آخر چرا دخترك ها نتوانند كشتي را شناور كنند؟
مينو كه يكي از اسباب بازي هاي بسيار مورد علاقه اش كشتي است علاوه بر هواپيما. مخصوصا كشتي دزدان دريايي:). از اين كشتي هاي بزرگ پارك در تهران هم هست و تا جايي كه من ديده ام دختر ها و پسرها هردو از بازي با آن ها لذت مي برند.
Post a Comment