یک روی کاغذها، جدولهای پر از اعداد و ارقام ملال انگیزی است که برای صرفهجویی در صفرها به میلیون ریال نوشته شدهاند. روی دیگرشان صورتهایی است که این روزها سحر نقاشیشان را یاد گرفته. لحظات خلق این صورتها هیجان انگیز بود. انگشتهای سحر لحظاتی روی مداد رنگیها متوقف میشد تا تصمیم بگیرد کدام رنگ را میخواهد. سپس مداد رنگی رقصان و لرزان روی کاغذ میلغزید و چشم و دماغ و لبخند میکشید.
شاید به خاطر آن شعر معروف «چشم چشم دو ابرو است» که معمولن بچهها – و غیر بچهها- اول چشمها را میکشند یا دست کم سحر اول چشمها را می کشد. یا شاید هم چون بیشتر آدم ها اول چشم ها را میکشیدهاند، آن شعر چشم چشم دو ابرو درست شده.
اگر مگسها قرار بود این شعر را برای لاروهایشان بگویند با آن همه چشم کار سختی داشتند:
وزوزوزوزوزوزوز...
(زیر نویس: چشم چشم چشم چشم چشم چشم...)
No comments:
Post a Comment