نمیشود گفت زاینده رود مرده است. فقط طولش کمتر شده است. زایندهرود «آب رفته» و دیگر به اصفهان نمیرسد. مدتهاست فقط رد پایش را میبینیم. نه ماهی از وسط شهر رد میشود، نه پرندههای مهاجر اینجا فرود میآیند و نه خاطرهها به یاد میآیند. خب البته کسی هم غرق نمیشود. ما منتظر جریان دوبارهی زندگی و مرگیم. منتظریم باز از زیر پلهای جور واجور اصفهان عبور کند و قایقها را از خاک بردارد و در مادیها روان شود. این شهر بی زایندهرود آن شهری نیست که در خاطرههایمان است.
در بالای رودخانه، آنجا که قبلا رودخانه پر صدا و قوی بود، حالا فقط رود کمرمقی جریان دارد. در آب خنکاش کمی آب بازی کردیم و خیالمان راحت شد که نمرده است فقط کوتاه آمده. خیلی هم غصه ندارد، زندگی گاهی این جوری است.
در بالای رودخانه، آنجا که قبلا رودخانه پر صدا و قوی بود، حالا فقط رود کمرمقی جریان دارد. در آب خنکاش کمی آب بازی کردیم و خیالمان راحت شد که نمرده است فقط کوتاه آمده. خیلی هم غصه ندارد، زندگی گاهی این جوری است.
No comments:
Post a Comment