- بابا زود بیا! ببین ماه خراب شده.
-نخیر خراب نشده! یه تیکه ابر گوشهی ماه رو گرفته. ابر که بره ماه دوباره همونجوریه.
*
- بابا بیا! ماه دیگه نیست!
- غروب کرده!
- چی شده؟
- رفته یه جای دیگه.
*
- پس ستارهها کجان؟
-همونجا تو آسمون.
-پس چرا من ممیبینمشون؟
(چی بگم؟ شهره دیگه. آسمونش کجا بود؟ همین ماه هم که پیداس از سرمون زیاده.)
*
خوشحال و شنگول آمد که خبر دهد یک ستاره کنار ماه چشمک میزند. نکته این جا بود که ستارهی خیلی کم نوری بود و خودم به زحمت دیدمش. برای دیدنش باید دقت میکردیم.
No comments:
Post a Comment