Tuesday, May 18, 2010

باز یاسمن



جشن تکلیف یاسمن بود. معلوم بود که برای یاسمن روز بزرگی است. برای سحر هم یکی از اولین ها بود. اولین بار بود که سحر پایش را در مدرسه ای می گذاشت. دخترها یکی یکی رفتند و چیزی خواندند و و دو تا دو تا نمایشی اچرا کردند و گروهی سرودی خواندند. سرود زیبایی بود زیر نم نم باران.

این جشن تکلیف دخترخانم ها...راستی بابای سحر و بابای یاسمن هر دو در کودکی کناب کوه های سفید را خوانده اند. برای همین هم ارجاع دادن به جشن کلاهک گذاری آن داستان در یک جمله کوتاه توی گوش بابای یاسمن امکان داشت
: )

No comments: